sotonadin



تاريخچه پيدايش نماز

يكى از چيزهايى كه همه پيامبران الهى به آن دعوت مى كردند <<پرستش خداوند>> است. قرآن كريم از زبان پيامبران نقل مى كند كه به امّت هايشان مى گفتند: (اعبدوا الله)؛ خدا را پرستش كنيد (مائده، آيه72 و 117؛ اعراف، آيه59 و 65 و 73 و 85؛ هود، آيه50 و 61 و 84 و.). اصل عبادت و پرستش خداوند در همه شريعت هاى الهى وجود داشته، ولى شكل و كيفيت آن متفاوت بود.
از قرآن كريم استفاده مى شود كه نماز در امّت هاى پيشين هم بوده است؛ همه پيامبران از حضرت آدم تا حضرت خاتم نماز مى خواندند،اما از چگونگى آن اطلاع دقيقى در دست نيست. خداوند متعال خطاب به حضرت موسى(عليه السلام)مى فرمايد: (إنّنى أنا اللَّه لآ إلـهَ إلاّ أنا فاعبدنى و أقم الصّلوة لذكرى) [1]؛ من <<الله>> هستم، معبودى جز من نيست؛ مرا بپرست و نماز را براى ياد من بر پادار.

تاريخچه پيدايش نماز

يكى از چيزهايى كه همه پيامبران الهى به آن دعوت مى كردند <<پرستش خداوند>> است. قرآن كريم از زبان پيامبران نقل مى كند كه به امّت هايشان مى گفتند: (اعبدوا الله)؛ خدا را پرستش كنيد (مائده، آيه72 و 117؛ اعراف، آيه59 و 65 و 73 و 85؛ هود، آيه50 و 61 و 84 و.). اصل عبادت و پرستش خداوند در همه شريعت هاى الهى وجود داشته، ولى شكل و كيفيت آن متفاوت بود.


از قرآن كريم استفاده مى شود كه نماز در امّت هاى پيشين هم بوده است؛ همه پيامبران از حضرت آدم تا حضرت خاتم نماز مى خواندند،اما از چگونگى آن اطلاع دقيقى در دست نيست. خداوند متعال خطاب به حضرت موسى(عليه السلام)مى فرمايد: (إنّنى أنا اللَّه لآ إلـهَ إلاّ أنا فاعبدنى و أقم الصّلوة لذكرى) [1]؛ من <<الله>> هستم، معبودى جز من نيست؛ مرا بپرست و نماز را براى ياد من بر پادار.


هم چنين قرآن كريم به نقل از حضرت عيسى(عليه السلام) مى فرمايد: (و جعلنِى مبارَكًا أينَ ما كُنتُ و أوصَنى بالصّلوة و اَّكوة مادُمتُ حيًّا) [2]؛ و مرا وجودى پر بركت قرار داده، در هر كجا باشم و [خداوند] مرا به نماز و زكات توصيه كرده مادامى كه زنده ام.
از اين آيات شريف روشن مى شود كه نماز در مكتب دو پيامبر بزرگ الهى ـ موسى و عيسى(عليهما السلام) ـ وجود داشته همان گونه كه در مكتب ديگر پيامبران بوده است، چنان كه درباره حضرت شعيب(عليه السلام) آمده است: (قالوا يـشعيب أصلوتكَ تأمرك أن نَّترك ما يعبد ءابآؤنآ) [3]؛ گفتند: اى شعيب! آيا نمازت به تو دستور مى دهد كه آنچه را پدرانمان مى پرستيدند، ترك كنيم. . و نيز از زبان حضرت اسماعيل، مى فرمايد: (وَ كَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَوةِ وَ اَّكَوةِ وَ كَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا) [4]؛ او همواره خانواده خود را به نماز و زكات دعوت مى كرد و همواره مورد رضايت پروردگارش بود.

بنابراين هيچ شريعت و دينى، از نماز جدا نبوده، گرچه صورت ظاهرى آن، تفاوت داشته است. زرتشتيان، پنج نماز دارند كه در هنگام طلوع آفتاب و ظهر و عصر و اوّل شب و هنگام خواب، بپا مى دارند. [5 يهوديان در ساعت سوم و ششم و نهم روز و اوّل و آخر شب و هنگام تناول غذا، دعاهايى دارند [6].مسيحيان، روز يك شنبه و برخى روز شنبه در كليسا جلسه دعاى دسته جمعى تشكيل مى دهند.


اما بايد توجه داشت كه آنچه امروزه، پيروان حضرت موسى(عليه السلام)(يهوديان) و پيروان حضرت عيسى(عليه السلام)(مسيحيان) به عنوان نيايش در كليسا و كنيسه به جاى مى آورند، با مناسكى كه به وسيله اين پيامبران الهى آورده شده بود، بسيار متفاوت است، زيرا آيين و كتاب هاى آسمانى اين دو پيامبر الهى دچار تحريف و دست خوش انحرافات پيروان آنها شده است. [7] در واقع نماز فعلى يهوديان و مسيحيان به دعا، نزديك تر است تا به مجموعه اى از اعمال.
از اين رو كيفيت و كميت نماز در شريعت اسلام با شرايع پيشين متفاوت است، لكن در بيشتر آن آيين ها، سجده جزئى از اين عبادت محسوب مى شود.


علاوه بر تشريع نماز در اديان الهى، بت پرستان نيز در برابر بت هايشان، وِردهايى مى خوانده اند. [8] اعراب جاهلى هم در مقابل كعبه مى ايستادند و باكف زدن و صوت كشيدن اظهار عبادت مى كردند: (وَمَا كَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُكَآءً وَتَصْدِيَةً) [9و [10] و نماز و دعاى آنان نزد آن خانه جز سوت كشيدن و كف زدن نيست.


نزول عذاب بخاطر ترک مسجد


بارندگی در مدینه کم شده ، کمبود مواد غذائی مدینه را در بر گرفته بود ، اگر چه مواد غذائی هر از چند گاهی از نقاط دیگر به مدینه می رسید ولی این مقدار به قدری نبود که کفاف نیاز مردم مدینه را بکند ، هر وقت کاروانی از گندم وجو و دیگر مواد غذائی به مدینه می رسید جمعیت چنان بسوی کاروان حمله ور می شدند که گوئی قصد چپاولش را دارند نه خرید
اگر چه پیامبر تهائی را برای گذشتن از این دوره بهران اتخاذ کرده بود وپیکهای زیادی برای دوستان تجاری سابقش که با آنان تجارت می کرد فرستاده بود که کمبود مواد غذائی شهر مدینه را با ارسال کاروانهای مواد غذائی جبران کنند ولی هنوز مردم از کمبود این مواد درسختی به سر می بردند
آن روز ، روز جمعه بود و مسلمانان در مسجدالنبی گرداگرد پیامبر جمع بودند وپیامبر نیز در حال ایراد خطبه های نماز جمعه بود ، در میان گرما گرم سخنان پیامبر مردی حراسان وارد مسجد شد چنانکه گوئی می خواهد خبری مهم همچون حمله دشمن را بدهد ، همه متوجه او شدند حتى پیامبر خودش نیز لحظه ای دست از ادامه خطبه

نزول عذاب بخاطر ترک مسجد


بارندگی در مدینه کم شده ، کمبود مواد غذائی مدینه را در بر گرفته بود ، اگر چه مواد غذائی هر از چند گاهی از نقاط دیگر به مدینه می رسید ولی این مقدار به قدری نبود که کفاف نیاز مردم مدینه را بکند ، هر وقت کاروانی از گندم وجو و دیگر مواد غذائی به مدینه می رسید جمعیت چنان بسوی کاروان حمله ور می شدند که گوئی قصد چپاولش را دارند نه خرید
اگر چه پیامبر تهائی را برای گذشتن از این دوره بهران اتخاذ کرده بود وپیکهای زیادی برای دوستان تجاری سابقش که با آنان تجارت می کرد فرستاده بود که کمبود مواد غذائی شهر مدینه را با ارسال کاروانهای مواد غذائی جبران کنند ولی هنوز مردم از کمبود این مواد درسختی به سر می بردند
آن روز ، روز جمعه بود و مسلمانان در مسجدالنبی گرداگرد پیامبر جمع بودند وپیامبر نیز در حال ایراد خطبه های نماز جمعه بود ، در میان گرما گرم سخنان پیامبر مردی حراسان وارد مسجد شد چنانکه گوئی می خواهد خبری مهم همچون حمله دشمن را بدهد ، همه متوجه او شدند حتى پیامبر خودش نیز لحظه ای دست از ادامه خطبه برداشت ، مرد نفس ن گفت : ای مردم مدینه کاروانی هم اکنون وارد مدینه شد که محموله آن تماماً گندم ، جو ، و آرد است من آمده ام به شما بگویم اگر نجنبید چیزی به شما واهل خانه شما نمی رسد
اگر چه تقریبا بیشتر اهل مدینه در مسجد بودند وچنانچه همگی بعد از نماز نیز می رفتند چیزی را از دست نمی دادند
جمعیت با چنان ولوله ای از مسجد خارج شد که برای برخی تداعی لحظه برخورد دو سپاه مسلمین و مشرکین در جنگ احد را می نمود
لحظاتی نگذشت که مسجد از جمعیت تهی شد و جز اندکی از صحابه نزدیک وبرخی از بنی هاشم هیچکس در مسجد نماند ، پیامبر همچنان ایستاده بود با همان سلاحی که در هنگام ایراد خطبه های نمازدر دستانش بود ، آثار حزن بر چهره پیامبر ظاهر گشت و علی ابن ابی طالب (ع) که پیامبر را آنقدر ناراحت می دید گفت یا رسول الله آیا می خواهید برای باز گرداندنشان بروم ، ولی پیامبر با لبخندی کمرنگ که نهایت تا ثر را میشد از آن خواند با اشاره دست او را از این کار نهی کرد
لحظاتی به سنگینی ودر سکوت پیامبر و تاثر دیگران سپری گشت ، عرق بر پیشانی پیامبرنشست یاران اندیشیدند که پیامبر در حال دریافت وحی الهی است چون هر بار در حین دریافت وحی تقریبا همین حالت بر پیامبر حادث می گشت
پس از لـَختی سکوت پیامبر با همان حالت تأثر گفت : به خدای جهانیان که جان محمد (ص) در دستان اوست سوگند می خورم چنانچه شما اندک نیز از مسجد می رفتید و مسجد را خالی می کردید هم اکنون آتش قهر پروردگار شعله ور می گشت وعذاب الهی بصورت باران سنگ برسر همگان فرود می آمد ، و این شهر وساکنانش را در بر می گرفت


امام رضا(ع) و دستور خواندن نماز اول وقت


ابراهیم ابن موسى می گوید :امام رضا (ع) به عنوان استقبال از بعضی دوستان به همراه عده ای از یاران از منزل خارج شده بود ، در این حال وقت نماز فرا رسید ، قصری در آن حوالی بود، امام (ع) با یاران به سوی آن رفتند و درکنار سنگ بزرگی ایستاد ، سپس امام به من فرمودند: اذان بگو، عرض کردم : منتظر رسیدن و ملحق شدن بعضی از یاران هستم که بیایند حضرت فرمودند: خدا تو را بیامورزد، نماز را از اول وقت بدون عذر به تأخیر نینداز، بر شما واجب است خواندن نماز آن هم در اول وقت ، راوی گفت :پس اذان گفتم و نماز خواندیم دوست عزیز، نمازی که امام رضا(ع) بپا داشت ، نماز جماعت بود که هر چه جمعیت بیشتر باشد ثواب آن بیشتر است ، ولی توجه نمودید که امام (ع) اجازه نفرمودند نماز اول وقت، به خاطره رسیدن و ملحق شدن بقیه یاران به تأخیر بیفتند، بلکه تأکید کرد که نماز اول وقت خوانده شود و تأخیر را صلاح ندانست، اینکه امام رضا (ع) فرمود: ای موسى ، بر تو واجب است که نمازت را در اول وقت بپا داری خطاب به فرد فرد ماست واختصاص به آن شخص ندارد


نمازچیست


روزی حضرت علی(ع)در مسجد کوفه جوانی را مشغول نماز خواندن دید،جوان با حضور قلب و توجه زیاد نسبت به آداب نماز،نماز میخواند ، حضرت به اوفرمود:ای جوان، تفسیر نماز چیست؟ جوان عرض کرد: آیا نمازرا جز عبودیت ، تفسیری است؟! که بدون آن ، ناقص و نا پسندید است، تأویل حقیقت ، عبارت است از قربت،خلوص،حضور قلب و توجه ، معرفت خدا و محبت اهل بیت (ع) ، که بدون آن هیچ عملی صحیح نخواهد بود ، اگر چه در همه دهر صائم وروزه دار باشد و در بین صفا و مروه به عبات قیام کند،آری ، روح نماز همانا قرب و خلوص ،توجه و حضور قلب ، و معرفت و محبت اهل بیت علیهم صلوه المصلین است


امام سجاد (ع) و نماز اعرابی


عربی وارد مسجد پیامبر(ص) شد، با عجله دو رکعت نماز خواند ، در هیچ رکعتی آداب مربوط به آن را رعایت نکرد و در قرائت و تلفظ حروف و کلمات هیچ گونه دقتی به عمل نیاورد ، به عبارت دیگر نماز را با طمأنینه و س ، و وقار و خضوع و خشوع به جا نیاورد ، آنگاه برای دریافت مزد نمازی که خوانده بود دستانش را به سوی آسمان دراز کرد و گفت : خدایا اعلی علیین ، بهشت را روزی من کن و قصری زرین و چهار حوریه به من عطا فرما، از قضا امام سجاد (ع) در آنجا حضور داشت و نماز خواندن شتابزده و درخواست اعرابی را از خداوند شنید ، پس خطاب به او فرمود:ای برادر عرب ، کابین و ازدواج را طلب می کنی یعنی نمازی که تو با این وصف خواندی ، شایستگی درخواست بهترین نعمتها و عالی ترین مکان ها را از درگاه باریتعالى دارد


عاقبت مستخفین نماز یعنی کسانی که نماز را کوچک می شمارند


ابوبصیر یار با وفای حضرت امام صادق(ع) میگوید: در زمان شهادت امام صادق(ع) در مدینه منوره حضور نداشتم ، پس از بازگشت از سفر ، به عنوان تسلیت گویی به محضر (ام حمیده) همسر آن حضرت رفتم ، ام حمیده وقتی مرا دید ، به شدت گریست و فرمود: ای ابا محمد ، کاش در هنگام رحلت آن حضرت حاضر بودی و می دیدی که آن حضرت یکی از دو چشمان مبارکش را بست و سپس فرمود: خویشان و اقوام و هر کس که به من لطف و محبتی دارد بیاید ، وقتی همه به حضور آن جناب رسیدند و در دور بسترش گرد آمدند فرمودند:هرگز شفاعت ما به کسی که نمازش را سبک و کوچک بشمارد نمیرسد بزرگترین آرزوی ما در آخرت ، شفاعت پیامبر و آل گرامیی اش _ علیهم صلوة المصلین _است


نماز قیس بن سعد بن عباده


جناب قیس ، از صحابۀ بزرگ و از اشرف به حساب می آمد . وی از رؤسا ، تمداران جنگ آوران
سخاوتمندان ، سخنرانان ، زاهدان و دانشمندان شمرده می شد و از پایه های اصلی دین و استوانۀ مذهب بود ، بعلاوه ، قیس رئیس طایفۀ (( خزرج )) و از خاندان های این طایفه بود خاندان او ، هم در دوران جاهلیت و هم در زمان اسلام دارای مجد و عظمت بودند ، قیس در مرتبۀ خوف از خداوند و شدت بندگی و اطاعت نسبت به ذات پروردگار به جایی رسیده بود که روزی به هنگام نماز ، در سجده گاهش ماری نمایان شد ، ولی او بی آنکه به این خطر توجهی داشته باشد یا ترسی به خود راه دهد ، برای سجده خم شد و طوری فرود آمد که در پهلوی مار به سجده رفت ، در این هنگام ، مار به دور گردن قیس پیچید ، ولی او از ناز خود کوتاهی نکرد و چیزی از آن نکاست ، تا آنکه از نماز فارغ شد و مار را با دست خود از گردن جدا ساخت و به طرفی افکند


نماز از ترس تازیانه


در کتاب لئالی الاخبار آمده است
عربی بیابان گرد وارد مسجد کوفه شد و با حالتی پرعجله و شتابان شروع به خواندن نماز خود نمود ، در این حال وجود نازنین مولى الموحدین امیر المومنین شاهد وناظر نماز خواندن آن مرد بود ، مرد عرب آنچنان با عجله نماز می خواند که رعایت هیچکدام از حالات واجب ومستحب نماز همچون قرائت صحیح ، خضوع قیام متصل به رکوع وقیام پس از رکوع را ننمود ، علی (ع) که تا این زمان شاهد نماز خواندن مرد بود کمکم از طرز اقامه نماز مرد برآشفت ، وقتی مرد عرب نماز خود را تمام کرد و دوان دوان همانطور که آمده بود قصد ترک مسجد را نمود ، علی (ع) او را صدا زد ، مرد عرب که امیر المومنین را برآشفته می دید با ترس بسوی وی بازگشت ، امام با اخم به وی گفت ای مرد این چه نمازی بود که تو برای خدا خواندی آیا شرم نمی کنی که دیدار معبود خود را اینگونه سرسری و بی توجه میگزرانی ، بعد در حالی که تازیانه خود را در دستانش می فشرد به وی گفت باز گرد و نمازت را صحیح بخوان آنگونه که بتوان به حقیقت نام نماز را بر آن نهاد ، مرد که حسابی ترسیده بود دوباره نماز خود را از سرگرفت و در حالی که اکثر اهل مسجد او را زیر نظر داشتند نماز خود را با خضوع و رعایت کلیه موارد واجب و مستحب اعاده نمود ، امیر المومنین که خود نیز او را زیر نظر داشت از نماز خواندن مرد خشنود شد وبعد از نماز به وی گفت : ای برادر آیا این نمازی که خواندی بهتر نبود ؟ مرد عرب باهمان حالت مظلومانه که به ترس بیشتر شبیه بود گفت : چرا یا امیرالمومنین اینگونه بهتر بود ولی بخدا سوگند نمازی که در ابتدا خواندنم از ترس پروردگار وبه جهت اطاعت و فرمانبرداری او بود ولی نمازی که بعد از آن خواندم بخاطر تو و از ترس تازیانه تو بود ،مردم همگی خندیدند وچهره علی ابن ابی طالب نیز به خنده ای زیبا آراسته شد


پاداش نماز اول وقت


حضرت عبد العظیم حسنی از امام یازدهم حضرت حسن عسگری (ع) روایت کرده است که حضرت فرمود : موسى ابن عمران با خداوند سخن گفت و عرض کرد : بار خدایا ، پاداش کسی که نمازش را در اول وقت می خواند چیست ؟ خداوند فرمود : آرزو هایش را بر آورده می کنم و بهشتم را به او مباه می گردانم ، آری ، چون نماز گذار محبوب ترین کارهای خود را نادیده می گیرد و فریضۀ الهی را بر همۀ منافع خود مقدّم می دارد خداوند نیز محبوب ترین و بهترین جاگاه را که بهشت است ، برای او مباح و حلال می گرداند و او را به بهترین نعمت های بهشت خویش متنعّم می سازد


با چهل روز نماز به مقام ملکوتی برسید


در کنار مرقد ثامن الائمه مسجدی وجود دارد که به همت گوهر شاد خانم همسر شاهرخ میرزا ساخته شده است در طول مدت ساخته شدن مسجد ، گوهر شاد خانم هر از چند گاهی به کارها سرکشی میکرد و دستور های لازم را به معماران و استاد کاران می داد ، در یکی از این روز ها باد مختصری وزیدن گرفت چنان که گوشه ی چادر گوهر شاد به کنار رفت و چشم یکی از کارگر ها به صورت ایشان افتاد و سخت دلباخته ی او شد ، اما چون راه به جایی نمی برد از شدت حرمان به بستر افتاد و پرستاری او را مادر درد مندش به عهده گرفت ، پسر راز خود را با او در میان نهاده ، سرانجام چون پزشکان از معالجه او نا امید شدند ، مادر ساده دل دست به دامان گوهر شاد شد و گفت که اگر راه چاره ای نیابی پسرم از دست خواهد رفت
گوهر شاد سخت ناراحت شد و در اندیشه فرو رفت ، آنگاه سر بر داشت و گفت : ای مادر به خانه برو و به پسرت سلام برسان و بگو من حاضرم با او ازدواج کنم اما دو شرط دارد : یکی اینکه من از شاهرخ میرزا جدا شوم و شرط دوم آنکه او باید چهل شبانه روز باید در محراب زیر گنبد مسجد نماز بخواند و ثوابش را به عنوان مهریه به من قرار دهد ، مادر به خانه رفت و جریان را برای پسرش تعریف کرد ، پسرجوان با شنیدن این خبر از بستر رنج برخاست و با خود گفت چهل روز که چیزی نیست ، اگر چهل سال هم بود قبول می کردم ، در هر صورت جوان به محراب رفت وشروع به خواندن نمازنمود ، کم کم که ایام چهله نشینی جوان سپری می گشت جوانک در حال نماز نورهای زیبائی را میدید که او را سخت شیفته ی خود می ساخت کار به جائی رسید که در همان چهل سحرگاه چنان عشق معبود واقعی در قلب او رسوخ نمود که دیگر به گوهر شاد فکرهم نمی کرد ، در پایان چهل روز بانوگوهر شاد نماینده ی خود را فرستاد تا ببیند آیا جوان در قول خود راسخ بوده است یا نه ، نماینده ی بانو سحرگاهان به محراب آمد و جوان را دید که سخت مشغول عبادت است ، مدت زیادی صبر کرد تا جوان عاشق عبادتش به پایان رسید ، در این حال نزد جوان رفت و به او گفت من نماینده ی بانو هستم و آمده ام تا از شرطی که بسته بودی مطمئن شوم آیا هنوزهم بر خواست خود پابرجائی ، در این حال جوان که گذشت این ایام چهل گانه او را سخت متحول نموده بود گفت : از بانوی خود تشکر نما و به او بگو من در این ایام معشوق گم گشته و واقعی خود را یافتم از او بخواهید مرا ببخشد وعفو نم
اید


توصیه های علی ابن ابی طالب (ع)به شاگرد جوانش کمیل ابن زیاد


حضرت علی (ع) به کمیل بن زیاد نخعی درباره ی خصوصیات و کیفیت اقامه ی نماز می فرماید ای کمیل ، قدرت و منزلت در عبادت در اطاعت خدا به این نیست که نماز بگزاری و روزه بداری و صدقه بدهی ، بلکه شأن و منزلت در این است که نماز را با قلب پاک بگزاری و سلیم النّفس باشی و عملی خدا پسندانه را با خشوعی انجام دهی که سر و پای وجودت را فراگیرد بنگر بر آن چیزی که در آن بر آن به نماز ایستاده ای که اگر غصبی و حرام باشد ، نماز قبول نیست و فایده ای ندارد ، آری ، نماز گزار نمیتواند اموال مردم را خائنانه تصرّف کند و مالک آن شود ، حتی اگر در نماز از کمترین چیزی استفاده کند که صاحب آن راضی نباشد ، نمازش باطل است و باید اعاده شود ، بنابر این ، نماز آدمی را از به مال و ناموس مردم و حقوق آنها بر حذر می دارد و آدمی را به یک زندگی صحیح و مرضی خداوند بزرگ موفق و پایدار می گرداند


سفارش امام زمان (ع) درباره ی نماز صبح و مغرب


مرحوم کلینی و شیخ طوسی و طبرسی از ((زهری)) نقل کردهاند که گفت : مدّت های مدید در طلب حضرت مهدی (ع) بودم و در راه اموال فراوانی (در راه خدا) خرج کردم اما به هدف نرسیدم تا اینکه به خدمت محمد بن عثمان رسیدم و مدتی در خدمت او بودم تا روزی از او به التماس می خواستم که مرا به خدمت امام زمان (ع) ببرد ، محمد بن عثمان پاسخ منفی داد
ولی در مقابل تضرع بسیار من ، سرانجام لطف کرد و فرمود: فردا اول وقت بیا ، فردای آن روز اول وقت به خدمت محمدبن عثمان رفتم ، دیدم جوانی خوش سیما و خوشبو همراه اوست و به من اشاره کرد که این است آن کس که در طلبش هستی ، به خدمت امام زمان (ع) رفتم و آنچه سؤال داشتم ، مطرح کردم ، ایشان جواب مرا فرمود تا به خانه ای رسیدیم و داخل خانه شد و دیگر آن حضرت را ندیدم ، در این ملاقات ، ایطشان دو بار به من فرمود : از رحمت خدا به دور است کسی که نماز صبح را چندان به تاُخیر بیندازد تا ستاره ها دیده نشود و نماز مغرب را بقدری به تاُ خیر بیندازد تا ستاره ها نمایان شوند


لباس زیبا در نماز


گویند هنگامی که امام حسن مجتبی (ع) برای نماز آماده می شود ، بهترین لباس های خود را بپوشید ، از آن حضرت پرسیدند :((چرا بهترین لباس خود را می پوشید ؟)) امام (ع) در پاسخ فرمود : همانا خداوند زیباست و زیبایی ها را دوست دارد ، پس من نیز لباس زیبا برای راز نیاز با پروردگار می پوشم و هم او فرمود :((به هنگام رفتن در مسجد خود را به زینت در برگیرد.)) بر همین اصل ، طبق روایات مستحب است که انسان ، برای نماز نیکو ترین جامه ی خود را بپوشد ، خود را معطّر کند و با رعایت نظافت و در کمال طهارت به نماز و راز و نیاز با خدای بزرگ بپردازد


اهمیت نماز


شیخ بهایی حکایت کرده است : (( عابدی سی سال نماز خود را در صف اول نماز جماعت خواند ، سپس همه ینمازها را دوباره خواند ، وقتی علت این کار را از او پرسیدند ، گفت روزی به مسجد آمدم تا نماز بخوانم ، در صف اول که همیشه می ایستادم جا نبود بنا بر این در صف آخر ایستادم و نماز خواندم ، وقتی نمازم تمام شد دیدم مردم از دیدن من در صف آخر تعجب کردند و به من نگاه می کردند ، من هم از خودم متعجب شدم و خجالت کشیدم و با خود گفتم که از این خجالت معلوم شد که نماز هایی که در صف اول می خواندم خالی از ریا نبوده است پس به همین خاطر همه ی نماز هایم را دوباره می خوانم ، در اجادیث نیز گفته شده است کسی که دو رکعت نماز بدون ریا و با حضور قلب به جا آورد


تیری در پا

در جریان یکی از جنگهای اسلام تیری بسوی علی ابن ابی طالب (ع) رها شد و علی (ع) که سخت درگیر پیکار بود متوجه آن نشد ؛ تیر با شدت تمام به ران مبارک حضرت امیر(ع) برخورد کرد و از سوی دیگر ران وی سر در آورد
فریاد جان خراش یا الله یا الله حضرت آنچنان در میدان پیچید که همگان را متوجه خود ساخت ؛ چند نفر از یاران بسوی او دویدند و او را با همان وضعیت به پشت میدان نبرد منتقل کردند ؛ خون بشدت از ران مبارک علی ابن ابی طالب (ع) فوران می کرد

تیری در پا

در جریان یکی از جنگهای اسلام تیری بسوی علی ابن ابی طالب (ع) رها شد و علی (ع) که سخت درگیر پیکار بود متوجه آن نشد ؛ تیر با شدت تمام به ران مبارک حضرت امیر(ع) برخورد کرد و از سوی دیگر ران وی سر در آورد
فریاد جان خراش یا الله یا الله حضرت آنچنان در میدان پیچید که همگان را متوجه خود ساخت ؛ چند نفر از یاران بسوی او دویدند و او را با همان وضعیت به پشت میدان نبرد منتقل کردند ؛ خون بشدت از ران مبارک علی ابن ابی طالب (ع) فوران می کرد
پزشک سپاه سعی کرد تیر را از ران وصی رسول خدا(ص) خارج سازد ولی هرتکانی که به تیر می داد یا الله .یا رسول الله وی جانها را به درد می آورد ؛ پزشک چون نتوانست به هیچ ترفندی تیر را از ران مبارک مولى الموحدین خارج سازد زخم را در همان وضعیت پانسمان نمود و بالای زخم را با تکه طنـابی بست تا از خونریزی جلوگیری کند
بعد از جنگ پیامبر بهمراه جمعی از یاران به چادر پزشک رفتند و جملگی دور علی (ع) حلقه زدند اگرچه هریک از آنان زخمهای کوچک و بزرگی برداشته بودند وپزشک در حال پانسمان آنان بود ولی همه گوئی زخمهای خود را فراموش کرده بودند و تنها به علی (ع) می اندیشیدند در این حال پیامبر (ص) در حالی که به آرامی وبی صدا به گونه ای که کسی متوجه نشود اشک می ریخت از چادر پزشکی خارج شد وبسوی چادر خود رفت ؛ وقتی محمد (ص) به اطراف نظری انداخت بسیاری از یاران را گریان دید در این حال پزشک که بهبود علی (ع) را تنها در بیرون آوردن تیر از پای او می دید ؛ با شکستن انتهای تیر سعی کرد تیر را از قسمت جلوی زخم بیرون بکشد ولی شدت درد بقدری زیاد بود که دوباره دردی بسیار شدید تمام وجود علی (ع) را فرا می گرفت؛ در این حال همگی اهل چادر و برخی از یاران در بیرون چادر باصدای بلند می گریستند
به زودی خبر مجروحیت علی (ع) و عاجز شدن پزشک از در آوردن تیر به مدینه و به فاطمه (س) رسید؛ و او نیز بر خیل اشک ریزان افزوده گشت
فاطمه (س) در یک لحظه گوئی فکری به ذهن پاکش خطور کرده باشد پیکی را بسوی سپاه فرستاد تا نکته ای را به پدر یادآوری کند وقتی پیام فاطمه (س) به رسول اعظم (ص) رسید به یکباره لبخندی برلبان پیامبر (ص) نقش بست به گونه ای که همگی از این تغییر حالت پیامبر (ص) متعجب شدند ،وقت نماز پیامبر جامه های خونین علی (ع) را از تنش خارج کرد و کمک کرد تا او برای نماز وضو بگیرد آنروز علی (ع) بخاطر زخمهای عمیق وتیری که به پا داشت نماز را در حالت نشسته شروع کرد وقتی علی(ع) تکبیرةالاحرام نماز را گفت گوئی از زمین وتمام اهل آن منقطع شد ؛ پیامبر اشاره ای به پزشک کرد و او که هنوز از اینکه در این حال برای خارج کردن تیر از پای علی ع اقدام کند تردید داشت ؛ بسوی وی رفت و تیر را در پای علی(ع) لمس نمود ولی اینبار برخلاف گذشته دیگر از علی(ع) صدائی جز صوت مناجات در نماز خارج نشد؛ پزشک تیر را از پای وی خارج کرد بدون اینکه کوچکترین حرکت و ناله ای از او شنیده شود خونریزی دوباره آغاز شد و پزشک دوباره جریان خونریزی را بست تا خونریزی را قطع کند پس از نماز علی(ع) متوجه جامه خود که دو باره خونریزی کرده بود و پایش شد ولی تیر را در پای خود ندید ؛ سئوال کرد که تیر را چه زمانی از پای من خارج کردید ؛ وپیامبر داستان خارج کردن تیر در حال نماز را برای وی نقل کرد ، داستان دهان به دهان بین مسلمین و اهل مدینه پیچید ؛ و هرکس ماجرای تیر را می شنید میگفت: به راستی نماز حقیقی به این میگویند


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

یک روز در میان نامه فراهان شهرسلامتی بیژائم ninablog سایت تخصصی فیلم های مستند هر چی بخوای مشاوره پرورش شترمرغ kama24 blacknight اخبار جدید بلاگ